نـمی دانــم پـس از مــرگم
کسی یـادم کند یانه؟
بـــخــوانــد
دفــتـر شعـرم، مرا شادم کند یا نه؟
مــنی
کـــه بـــا امیــد لـطف یـزدان رفتم از دنیا
نــمی
دانم که او گوشی به فریادم کند یا نه؟
هـــر
آنکس را که در دنیا زخود رنجانده ام گاهی
نــمی
دانـــم زبـنــد خــویـش آزادم کند یا نه؟
اگــر
بــا تیـشه ی طـعـنـه بـشـد ویـران دلی
از من
نــمی
دانــم کــه آن ویــرانـــه آبادم کند یا نه؟
بـه
نـاحـق گـر کـه خوردم مالی از طفل یتیم اینک
نمی
دانـــم کــه بــا بـخشیدنم شادم کند یا نه؟
اگـرگــردیـد
نیــلی صـورتی از سیلی و مُـشـتم
نــمی
دانــم گــذ شــتــش خـانه آبادم کند یانه؟
اگـر
گـاهی دل مــادر زخـود رنــجــانـده گرداندم
نـــمی
دانــم کــه شیرش را حلالم میکند یانه؟
ز
فـــرمان پــدر گاهی اگـــرپیــچیده ام سر را
نــمی
دانــم کــه با بخشش زلالم می کند یانه؟
اگر
حــقی بـه ناحق کرده ام در طول عمر خود
نــمی
دانـم کـه صاحب حق خلاصم می کند یانه؟
اگــر
گــامی بــه راه کــج نهادم ، پای درظـلمت
نــمی
دانـــم کــه پا فکری به حالم می کند یانه؟
دروغــم
گــر کــه فــردی را گــرفــتـار بلا گرداند
گــذ
شــتـش آنــک آســوده خـیـالم می کند یا نه؟
دل
جــاویـــد گــر رنـجـیـده شد از دست این و آن
نــمــی
دانــم کـــه دل دور از ملالم می کند یا نه؟
این جسم من از خاک است
هم خاک شود روزی
این روح من از پیکر
پرواز کند روزی
این خط من از دفتر
هم پاک شود روزی
هر کس که مرا خواهد
این خط مرا خواند
شاید بکند یادم
افسرده شود روزی
khili khiliiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii khosham omad o khili ghashang bod
salam khubi?
ghashang bo0d dustam
movafagh bashi
نمیدانم
نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمیخواهم بدانم کوزه گر ازخاک اندامم چه خواهد ساخت؟
ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد
گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ وبازیگوش
واو یکریز وپی درپی دم گرم وچموشش رادر گلویم سخت بفشارد
وخواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد
بدین سان بشکند هردم سکوت مرگبارم را
پیرمردی صبح زود از خانهاش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید. عابرانی که رد میشدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند. پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند سپس به او گفتند: باید ازتو عکسبرداری شود تا جایی از بدنت آسیب ندیده باشد. پیرمرد غمگین شد و گفت عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست. پرستاران از او دلیلش را پرسیدند.
پیرمرد گفت زنم در خانه سالمندان است. هر صبح آنجا میروم و صبحانه را با او میخورم. نمیخواهم دیر شود!
پرستاری به او گفت: خودمان به او خبر میدهیم. پیرمرد با اندوه گفت: خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد! حتی مرا هم نمیشناسد! پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او میروید؟ پیرمرد با صدایی گرفته، به آرامی گفت: اما من که میدانم او چه کسی است...!
saro ba agar zardo pazhmordeim/vali del be paiiz nespordeim
cho goldane khali labe panchejre/por az khaterate tarak khordeim
agar daqe del bo0d ma dideim/age khne del bo0d ma khordeim
agar del dalil ast,avardeim/agar daq shart ast,ma bodeim
agar deshneye doshmanan gardanim/agar khanjare dustan gardeim
govahi bekhahid,inak govah/hamin zakhmhai ke nashmordeim
deli sarbolando sari sarbezir/azin dast omri be sar bordeim
kheili ghashang bud man akhar esmeto natoonestam bekhunam ey aghaye esm sakhte webloget ghashang ziba nice beautiful bud
salam
khli
matalebe zibaygozashty
khli jaleb
خیلی قشنگ بودآقا رهام خوشتیپ.انشاالله عکس دامادیتو ببینم
salam roham jon.halet khobe?in mozoati k baraye webloghet entekhab mikoni vagean ghashanghe harfaye khili b dard khoriye bara kesi k betone amal kone omidvaram toam jozve on kesayi bashi k amal mikone
kheyli ghashange movafagh bashi azizam
من باده فروش در ميخانه ي عشــــــــقم
تو را از شیشه میسازد، مرا از چوب میسازد
دختری عفت فروشد بهر نان خانه ای
45232 بازدید
10 بازدید امروز
1 بازدید دیروز
55 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2023 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Mohammad Hajarian
Powered by Gohardasht.com | MainSystem™